جدول جو
جدول جو

معنی ستم ران - جستجوی لغت در جدول جو

ستم ران
(نَ سَ تَ / تِ)
ستم کننده:
شاه جهان مهدی ظفر یعنی شبان دادگر
ایام دجال دگر گرگ ستم ران پرورد.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 468)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
جور و جفا کردن، ظلم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستم شکن
تصویر ستم شکن
کسی که مانع ظلم و ستم شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکم ران
تصویر شکم ران
پرخور، شکم پرور، در طب قدیم داروی مسهل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حکم ران
تصویر حکم ران
حاکم، فرمانده، فرمانروا، فرماندار، قاضی، داور
فرهنگ فارسی عمید
(شُ دَ / دِ)
ابری که مانند سیل آب میریزد. (ناظم الاطباء). آنچه مانند سیل آب ریزد. بسیارآب:
سگ دیوانه پاسبانم شد
خوابم از چشم سیل ران برخاست.
خاقانی.
طوفان شود آشکار کز خون
شمشیر تو سیل ران ببینم.
خاقانی.
در ماتم تو گشت مرا چشم سیل ران
مانند دیدۀ گهر و چشمۀسنان.
درویش واله هروی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ گَ تَ)
جور. (دهار) (تاج المصادر بیهقی). بغی. ظلم. اشطاط. (ترجمان القرآن). شطط. اشطاط. (دهار) (ترجمان القرآن) (تاج المصادر بیهقی) :
بداندیش افراسیاب دژم
همی کرد بر شاه ایران ستم.
فردوسی.
همی بود (سیاوش) با سوک مادر دژم
همی کرد بر جان شیرین ستم.
فردوسی.
دست لشکریان از رعایا... کوتاه دارید تا بر کس ستم نکنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 347).
ستمکار زی تو خدایست اگر
بدست تو اوکرد بر من ستم.
ناصرخسرو.
خبر داری از خسروان عجم
که کردند بر زیردستان ستم.
سعدی (بوستان).
مکن خیره بر زیردستان ستم
که دستی است بالای دست تو هم.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
(نَ تَ دَ / دِ)
رانندۀ سپه. حرکت دهنده سپه. فرمانده سپاه:
گردون علم برخوانمش انجم سپه ران بینمش
طاس از مه نو دانمش پرچم ز کیوان خوانمش.
خاقانی.
شبی کز شبیخون کشد تیغ چون خود
چو ماه از کواکب سپه ران نماید.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(نِ زَ)
کنایه از عادل. (آنندراج). کسی که دفع ظلم کند:
زهی ستم شکنی کز حلاوت عدلت
دهان راحت کون و مکان شود شیرین.
عرفی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
تعدی کردن جفا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستم شکن
تصویر ستم شکن
آنکه ظلم و ستم را از بین ببرد عادل دادگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرم ران
تصویر گرم ران
تیزرو تندران گرم رو، چابک چالاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستمگرانه
تصویر ستمگرانه
ظالمانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
لقمعٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
Oppress
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
opprimer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
圧迫する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
ظلم کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
দমন করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
กดขี่
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
kudhulumu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
zulmetmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
억압하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
לדכא
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
угнетать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
menindas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
अत्याचार करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
onderdrukken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
opprimere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
oprimir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
压迫
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
uciskać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
пригнічувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
unterdrücken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ستم کردن
تصویر ستم کردن
oprimir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی